"ما خلقت الجن وانس الا ما لیعبدون"
هدف از خلقت بشر همانطور که در قرآن یاد شده ، بندگی خداوند است. بندگی که منجر به سعادت انسان گردد؛ حال برای اینکه انسان بتواند به نحو احسن راه را از بی راهه تشخیص داده و به سوی ما سوالله حرکت کند، نیازمند به یک برنامه منظم، دقیق، کامل و بدون نقص می باشد. پس ترسیم این برنامه تنها باید از جانب خداوند تدوین شده باشد. خداوند در هر زمانی باتوجه به ظرفیتها و شرایط موجود آن قوم، رسولی را از بین آن امت برمی گزیند تا به تبلیغ دین و شریعت الهی در بین مردم بپردازد. از آنجا که انسانها فطرتا خداجو هستند فطرتهای بیدار دعوت رسولان را قبول کرد و با آنان هم پیمان می شدند ولی در آن بین تفکرات مادی اندیش نیز وجود داشتند و تا دعوت یگانگی به خداوند را تهدیدی برای خود می دیدند به بسیج همگانی در قبال رسولان الهی می پرداختند.
این روند از ابتدای خلقت ادامه داشته تا اینکه نیاز به یک برنامه که متضمن سعادت بشریت باشد لازم شد، با این حساب خداوند باید حجیت و خاتمیت را بر بندگان به اتمام می رساند، بر این اساس خداوند با فرستادن آخرین رسولش پیامبر خاتم (ص) به سمت انسان ها در قالب برنامه ای کامل و واصل از طریق وحی الهی که دنیا و آخرت (خیرة الدنیا و الآخرة) را ضمانت نمایند حجت را بر بندگان به اتمام رساندند از همان ابتدای رسالت پیامبر (ص) مخالفت ها با وی و آیینش شروع شد هرچه از ظهور دین جدید –اسلام – می گذشت فطرت ها بیدارتر می شدند و به اسلام می گرویدند و در مقابل بر میزان مخالفت ها نیز افزوده می شد. بعد از رحلت پیامبر (ص) دوره جدیدی از مخالفت ها با اسلام نو ظهور آغاز گردید یکی دشمن خارجی –یهود ، نصاری و ... – و دیگری نفاق داخلی که از بدو رحلت پیامبر شروع شد. دشمن خارجی برای همگان مشخص بوده اما نفاق درونی در قالب لباس دین و معنویت مقصد خود را ریشه کن کردن اسلام نموده بود؛ این روند مخالفت ها در طول تاریخ اسلام ادامه داشت تا به روزگار انقلاب اسلامی رسید در طول چندسالی که از انقلاب اسلامی می گذرد دشمن خارجی و نفاق داخلی برای مقابله با انقلاب از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکردند اما با وجود این مخالفت ها و دشمنی ها رمز ماندگاری و بقای اسلام و انقلاب اسلامی چیزی جز اندیشه و تفکر ناب اسلامی نبود و برای ادامه و حفظ و ترویج این تفکر نیز باید در همین حوزه اندیشه معرفتی اسلام تلاش نمود .
اما نکته قابل توجه این است که نقطه مقابل این اندیشه الهی یک اندیشه مادی نگر به صورت همه جانبه و فراگیر قرار گرفته و به جای حاکم شدن دین و شریعت الهی به دنبال حاکمیت تکنولوژی و صنعت است. امروزه این دو نوع تفکر به تقابل و پیکار با هم پرداخته اند که اندیشه ما دین ما که همان اسلام است و اندیشه جهان غرب تفکر مدرنیته یعنی نفی سنت ها نفی دین و نفی گذشته است ، این تقابل بسیار حیاتی و جدی است چراکه جامعه غربی برای حفظ و بقای خود ار هر ابزاری بهره می جوید تا به اهداف خود برسد . به عنوان مثال از آنجاکه جهان غرب تنها تفکر جهان اسلام را نقطه مقابل خود می بیند و پوچ بودن او را به رخ جهان می کشد، می بینیم که در سرزمین های اسلامی رو به سوی کارهایی از جمله تضعیف روحیه مسلمانان و ترور شخصیت های تأثیر گذار و رهبران دینی ترویج خرافه گری و به انحراف کشیدن نکاه های اجتماعی و به دنبال آ تغییر فرهنگ و آداب و رسوم و نوع زندگی افراد از طریق جنگ نرم می پردازد و همه این ها مقدمه ای است برای پشت پا زدن به دین و ازبین بردن بینش تاوحیدی در جامعه جهانی است. اینجاست که مسئولیت خطیر انقلاب اسلامی چشم های جهان را به خود خیره می کند انقلابی که به خاطر ریشه داشتن در معارف الهی باید در حوزطه تفکر و اندیشه به دنبال بیدار کردن فطرت ها و در نتیجه نجات بشریت از پوچی و نیستی باشد.
والسلام
- ۹۲/۱۰/۳۰