عبرت های تاریخ و وضع کنونی ما

عبرت ها به ما می گویند چه حادثه ای اتفاق افتاده و چه واقعه ای ممکن است اتفاق بیافتد. (امام خامنه ای روحی و قلبی فداء)

  • ۰
  • ۰

حریم امن الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

دل نوشته

وقتی در حریم امنی قرار میگیری، که عهده دار امنیت، کسی باشد که حیات و ممات انسان بسته به اوست، انسان در آن مکان به دور است از هر وسوسه شیطانی و کشش های نفسانی، وآنجاست که انسانها خالصانه به نجوای با معبود خود، زانوی ندامت زمین میزند، و از اعماق وجود، الهی العفو، الهی العفو، الهی العفو را زمزمه میکند، سفره گناهان را پهن، وبرای تک تک آنها از باری تعالی طلب استغفارو مغفرت میکند؛ ولی در این بین هست کسی که این لحظات زیبا نه تنها او را آرام نمی کند، بلکه بر غم و اندوهش می افزاید، به یکباره او را به فکری عمیق فرو میبرد، ظلمت هایش نمایان، حسرت گذشته و نگرانی از حال و آینده و ناهماهنگی با نظام خلقت و عالم معنا، وجودش را فرا گرفته و اجازه انس با صاحب خانه را از او ستانده، نمیداند چه کند، پیاپی سر بلند میکند و به این و آن نگاه میکند، از خودش خجالت می کشد، از سستی و تبلی هایش به تنگ آمده، که این چه بلاییست که بر سر خود آورده، و گریبانش را گرفته، وقتی سنگینی بار گناهانش را می بیند، از خجالت صاحب خانه سر به زیر می اندازد، آرام بلند می شود و آنجا را ترک می کند، بیرون که میرود به خودش می گوید:

" ای غافل بیچاره درمانده، آخر تو که را داری که از این همه زیادتی گناهان، به او پناه بری، اگر نتوانی اینجا خودت را پاک کنی از این همه آلودگی هایت، دیگر کاری از پیش نخواهی برد"

 دیگر نمی دانست چه کند، به دیوار بغلی خود پشت کرد، آنجا پشت به دیوار نشست، زانوی غم را بغل کرد، اشک در چشمانش حلقه زد، با خودش گفت ای خدا" می دانم ک با خود چه کردم ولی این همه راه را با اشتیاق آمده ام که شفاعت و دستگیری امامم شامل حالم شود." به یکباره اشک حلقه زده در چشمانش مثل باران بهاری سرازیر شد، و این جمله از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب لقاءالله یادش افتاد؛

" یأس و نا امیدی از رحمت خداوند عز و جل از بزرگترین گناهان است، و ما گناهی بزرگتر از آن نیافته ایم، بلکه جرأت میکنم و می گویم که: به یک لحاظ یأس و ناامیدی از رحمت خدا، بدتر و بزرگتر ازکشتن انبیاء (ع) است. و ای کسی که اجابت کردی برای مغبوض ترین خلقش که ابلیس است هنگامی که از او مهلت خواست، و خواسته او را برآورده کردی وتا روز وقت معلوم (روز ظهور امام زمان (ع)) او را مهلت دادی، مرا از اجابت خود محروم مفرما."

 دلش آرام گرفت، حال خوبی به او دست داد، از جایش بلند شد ، اشک هایش را پاک کرد آه سردی از عمق وجود کشید ، دوباره به حرم برگشت کنار ضریح امامش نشست، آسوده تر ، سبک تر و با حضور بیشتر به نجوای با امامش پرداخت بلند بلند می گریست و امامش را صدا میزد.

 و چه مهربان امام رئوفی داشت او.

 

  • ۹۲/۰۸/۱۰
  • سیاوش کیانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی